طلاق یکی از مسائل مهم زنان می‌باشد که به خاطر عدم رعایت همه جانبه قوانین اسلام، ضررهای وارده بر زنان در طلاق چند برابر مردان است. استاد ناصر سبحانی به بررسی مسائل زنان در موارد شبهه آمیز در چندین نوار صوتی پرداخته است. ابتدا دیدگاه کلی ایشان را در مورد اصول مسائل بیان کرده وسپس به بحث طلاق می‌پردازیم. دیدگاه استاد سبحانی نسبت به اسلام دیدگاهی کلی و همه جانبه‌نگر است. ایشان اسلام را یک حقیقت کامل و تجزیه ناپذیر می‌داند. اسلام نظامی است که اجزایش باهم در ارتباط می‌باشند. مثلا زمانی که از حقوق زن مسلمان سخن به میان می‌آید؛ زن در خانواده‌ایی اسلامی با رعایت همه‌ی ‌حقوق مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد. از رهگذر چنین نگاهی زیبا و عمیق می‌توان به پاسخ‌ها‌ی ‌در خور و شایسته برای بسیاری از مسائل مورد بحث در خصوص زنان دست یافت. استاد در آغاز بر این باور است که در جامعه‌ی ‌کنونی برخی از مسائل زنان مورد انتقاد دین ستیزان و سوال مسلمانان قرار دارد از جمله مباحث مربوط به ارث و شهادت و حق طلاق و... .

سوال اصلی این است که چرا زن و مرد از مساوات در حقوق برخودار نیستند؟ هدف این نوشتار پاسخ دادن به این سؤال و... می‌باشد. کلیات در ابتدا باید برخی مجهولات مورد روشنگری قرار گیرد.

تمام انسان‌ها به اندازه امکاناتی که در اختیارشان است از خود انتظار دارند. مثلا با وجود این که کمتر کسی در وجود میکروب شک ندارد اما انسان عاقل هرگز توقع ندارد با چشم غیر مسلح میکروب را ببیند، زیرا می‌داند میکروب با چشم غیر مسلح دیده نمی‌شود و از سوی دیگر قوه‌ی ‌بینایی‌اش ‌محدود است و با این قوه محدود هرگز از خودش توقع دیدن میکروب را ندارد. در زمینه صداها و رنگ‌ها هم همه‌ی ‌انسان‌ها پذیرفته‌اند که امواج مافوق صوت و رنگ‌های ماوراء بنفش و مادون قرمز وجود دارند اما قابل شنیدن و دیدن نیستند و کسی هم آن‌ها را نفی نمی‌کند و توقع دیدن یا شنیدن آنها را ندارد. بنابراین در مسایل بینشی لازم است این مساله بیان گردد و توقع فراتر از توانایی از خود نداشته باشیم. انسان در زمینه کشف مجهولات از سه قوه برخوردار است:

1. قوه بصر که از طریق چشم برای روح کار می‌کند و با این قوه می‌توان شکل( طول، عرض، و عمق) و رنگ را تشخیص داد. حاصل قوه بصر معلوماتی است که تحویل روح داده می‌شود. مبدا همه‌ی ‌معارف و علوم انسانی روح می‌باشد.

2. نیروی قلب یا فواد با گرفتن معلومات از طریق بصر به ماوراء آن‌ها ‌پی می‌برد. مثلا بصر در زمینه علوم مختلف مانند شیمی، فیزیک، زمین شناسی و ستاره شناسی به درک نظم می‌رسد. و از روی این نظم، قلب به ماورای این نظم و وجود ناظم پی می‌برد...

3. نیروی سوم سمع است که نه می‌تواند معلومات را از عالم شهاده برگیرد و نه می‌تواند مانند قلب از معلومات کسب شده توسط بصر جهان دیگر را بشناسد. این نیرو در درک هست و نیست‌ها هیچ نقشی ندارد. انسان پس از درک معلومات از عالم شهادت توسط بصر و درک معلومات عالم ماوراء شهادت توسط قلب( به کمک معلومات بصر) شناختی نسبی از صفات خدا در حد لزوم به دست می‌آورد و در نتیجه این شناخت به بینشی می‌رسد که توسط آن بینش، جهت‌گیری خود را آغاز می‌کند.

 جهت گیری‌ها عبارتند از: موضع‌گیری در برابر بایدها و نبایدهایی که متناسب با آن بینش صادر می‌شوند. پس از کسب بینش درباره شهادت و ماورای آن نوبت این می‌رسد که چه کاری را بایدانجام دهد و چه کاری را انجام ندهد؟ چه چیزی شایسته است و چه چیزی ناشایست است؟ بایدها و نبایدها و وجوب و حرمت و... هست‌ها می‌باشند که در عالم شهادت نبوده و قراردادی هستند...

 بایدها اعتباری هستند و ربطی به هست‌ها ندارند...، انسان با استدلال به باید‌ها و نبایدها نمی‌رسد و چون خالق انسان به نیاز و توانایی مخلوقاتش علیم وحکیم است به او قوه سمع را داده است و تمام موضعگیری‌ها و باید و نبایدها را برای انسان مشخص کرده است. پس کار اصلی سمع درک احکام بایدها و نبایدها می‌باشد وانسان نمی‌تواند فراتر از این سه نیرو نیروی دیگری را در اختیار داشته باشد... پس از درک عالم شهادت توسط بصر و درک ماوراء آن توسط قلب و درک باید‌ها و نبایدها توسط سمع؛ انسان دارای بینش می‌شود و به کمک اراده جهت گیری خود را مشخص می‌کند. انسان به عنوان خلیفه خداوند باید برخی از کارها را انجام دهد؛ که اگر انسان نبود خداوند این کارها را از طریق برخی قوانین جبری انجام می‌داد. مثلا طبق سنن و قوانینی، عالم را از دود خلق می‌کند که بخشی از آن به شکل نفت و برخی به شکل آهن در معادن در می‌آید. اما پس از این مدت زمان اگر میلیون‌ها سال بگذرد باز نفت؛ همان نفت می‌باشد و پیشرفت دیگری نمی‌کند... آهن و نفت را قوانین جبری به سوی مرحله‌ای دیگر سوق نمی‌دهد. در نتیجه خداوند مخلوقی برخوردار از علم و اراده را می‌آفریند که حرکت آهن و نفت را به سوی مصنوعات پیشرفته مدیریت نماید و این کار را خلافت نامیده‌اند. یعنی انجام کاری که در صورت عدم وجود انسان؛ خداوند آن را از طریق نیروهای جبری دیگری به انجام می‌رساند. این به معنی جانشینی و به نیابت کار کردن است. به همین ترتیب اگر انسان در زمینه تزکیه به مرحله‌ای می‌رسید که موجودی بی اراده بود و ویژگی‌ها‌ی ‌انسانی را نداشت باز هم وظیفه او توسط قوانین جبری انجام می‌گردید. اما انسان موظف گردیده که تعلیم یابد و تزکیه شود و به کسب فضایل والای انسانی نائل آید و در آباد ساختن زمین بکوشد. سه قوه داده شده به انسان برای این است تا وظایف خود را که به او محول شده است در زمین به انجام برساند و توانایی انسان کمتر ازحجم وظایف محوله به او نمی‌باشد و مشغول شدن انسان به چیزهایی که فراتر از توانایی او هستند کاری بیهوده می‌باشد. مثلا هدف خداوند از خلقت جهان چیست؟ پاسخ این سوال در حد توانایی انسان نیست و به مسئولیت او مربوط نمی‌شود. اما وظیفه انسان بر روی زمین چیست؟ شناخت معروف و منکر و جهت‌گیری او در حیات به مقتضای بینش دینی‌اش‌ و... لذا زمانی که برنامه‌ی ‌خداوند مورد پذیرش واقع گردید و مشکلات همچنان بدون حل باقی ماند؛ باید بدانیم نقص از چگونگی تطبیق و اجرای ماست.

استاد ناصر سبحانی پیش از سخن گفتن از نظام حقوقی اسلام نسبت به مسائل زنان و مردان به بیان مساله عقیده می‌پردازد و علم و حکمت خداوند را مانع از انجام هر کاری بدون وجود خیر و مصلحت مخلوقاتش را می‌داند. بررسی تفاوت‌ها‌ی ‌مسائل شهادت و انواع آن، ارث، پیامبر شدن زنان، اجتهاد زن، تعدد زوجات، احترام به والدین از سوی استاد مورد بحث و کاوش دقیق علمی قرار گرفته است و پاسخ‌ها‌یی در خور و شایسته برای این پرسش‌ها بیان کرده‌اند.

ادامه دارد…